بوی خون از غنچه گل بر دماغم می خورد


سوده مشک از خط ریحان به داغم می خورد

زلف سنبل گر چه شد سر حلقه آشفتگان


پیچ و تاب رشک از دود چراغم می خورد

روی گرمی هرگز از داغ نمکسودم ندید


پنبه گر فرصت بیابد خون داغم می خورد